آبـي پـهنـه دريـام، اگـر بگـذارند
|
|
باور انگيزترين لحـظه دنيام، اگر بگذارند
|
مـژدهي وعـدهي فـردام، اگر بگـذارند
|
|
از نـهان جايِ جهـان، سـوي شما میآيم
|
غـرق ايـن جـاري رؤيـام، اگر بگذارند
|
|
مينشـستم به لب سـاحل كارون تا صبح
|
با شب و شعـر و تـو تنـهام، اگر بگذارند
|
|
گوشـه ای كنـج خودم، در پس ديوار تنم
|
پشـت آييـنه چـه پيـدام، اگر بگـذارند
|
|
سـالها رفت، ولـي پيـر نشـد خاطره هام
|
و تـماشاي تـو زيبـاست، اگر بگذارند
|
|
چشـم مخصوص تماشـاست، اگر بگـذارند
|
عشـق امـا فقـط از ماست، اگر بگذارند
|
|
سنـد عقـل مُشـاعيست، هـمه ميدانند
|
عشق هم صـاحبِ فتـواست، اگر بگذارند
|
|
وقتـي اظهار نظـر كـرد دلـم، فـهميدم
|
خـانه ی دوسـت همينجاست، اگر بگذارند
|
|
خـانه ی دوسـت همينجاست، اگر بگذارند
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|