Drucken Drucken



همبستگي و ستيز
دکتر محمدجواد کاشی

Datum: Freitag 02 Oktober 2009 17:16:55




 

همبستگی و ستيز دو عنصر جدايی ناپذير نظم سياسی اند.

مي توان با احساسات رمانتيک، همه عالم و آدم را دوست داشت. اما نظم سياسی با اين حس رمانتيک بيگانه است. چرا که سنگ بناي سياست را بر تنازع ميان منافع استوار کرده اند. زياده از حد، دوستی و عشق به همگان، منطق سياست را کور مي کند و خود از عوامل ظهور خشونت در عرصه سياسی است. هميشه با کسانی همبسته ايم، به اين واسطه که قرار است با کسانی ديگر رويارو شويم و رويارويي با کساني نيازمند همبستگی با کسانی ديگر است. سياست همواره کساني را موضوع محبت و عشق قرار مي دهد و کسانی را موضوع ستيز و تقابل.  اما هنگامی که نفرت و ميل به ستيز با ديگران نيز بيش از حد فزونی مي گيرد، به نحوی ديگر، منطق سياست کور مي شود. مثلا هنگامی که طرف هاي ستيز متعدد و متکثر مي شوند کم کم امکان هاي همبستگی براي کنش سياسی نيز مسدود مي شود. در اين بيست و چند سالی که از انقلاب گذشته است، ما هر روز به بار نفرت در عرصه عمومی افزوده ايم. حس همه جا حاضر نفرت، راه بر سياست ورزی را مسدود کرده است.  در ايده انقلاب، ستيز و نفرت حضور داشت. اما ميل به ستيز از سوي همگان متوجه حلقه اي محدود بود. شاه و اعوان و انصار او. در عوض بار همبستگی بود که در اوج خود قرار داشت. در کيسه همبسته ساز انقلاب، همه مي گنجيدند. پس از پيروزي آنچه همه بر آن وفاق داشتند آن بود که نظام شاهنشاهی و امپرياليسم حامي او، با انقلاب ريشه کن نشده اند. انقلاب هنگامي به پايان خواهد رسيد که اين ريشه ها از بن کنده شوند. چنين بود که همه مشغول لخت کردن ديگران شدند تا نشانگان وابستگی به امپرياليسم را در ديگري بجويند.

از سوی نظام سياسي همه مخالفين خواسته يا ناخواسته وابسته به امپرياليسم بودند. از نظر مخالفين نيز، نظام نماد و پايگاه امپرياليسم و سلطه جهانی بود. بين خود مخالفين نيز اين نزاع با حرارت جريان داشت، بين جناح هاي موجود در نظام سياسی نيز. به تدريج منطق مخالفين در اثبات وابستگی نظام به امپرياليسم سست شد. اما در عوض امپرياليسم کم کم چهره هاي دوست داشتنی پيدا کرد و زبان مخالفت دگرگون شد. کساني نظام سياسي را با نامي جديد خواندند: فاشيسم، ديکتاتور و توتاليتر. ماجرا به همين حد خاتمه نيافت، عرصه سياسي ما در هر دوره نظم واژگاني تازه اي براي توليد ستيزهای تازه زائيد. سکولارها، غرب زدگان، مرتجعين، عقب مانده ها، خشونت طلب ها، بي سوادها، لاابالي ها، ملي گراها، ليبرال ها، گوريل ها... بيائيد تا امروز که مساله به بزغاله ها نيز کشيده است. از همه ميراث انقلاب، بيشترين استفاده براي توليد خشم و نفرت عليه دشمنان انقلاب شد، غافل ازآنکه اصل سرمايه در اين مسير از دست مي رود و آنچه در بدو امر از همبستگي مفرط روئيده بود، رنگ نفرت مفرط به خود مي پذيرد. دمکراسی خواهي نيز که روياروي ميراث انقلابی ظهور کرد، در توليد ادبيات ستيز و نفرت، دست کمي نداشت. امروز نه گوش شنوايی برای اتهامات نظام سياسي هست و نه مخالفين او. امروز تنها چيزي که گوش و دل مردم را پر کرده است، زبان پررنگ ستيز و نفرت در عرصه عمومي است. زبان منتشر در عرصه سياسی، پيش از هر چيز مخاطب خود را به ستيز عليه کسی فرامي خواند و صرفا باب دوستي تو با ديگران، به واسطه موضوع مشترک ستيز و نفرت است.

 به اين ترتيب، ذخائر سياسی ما براي توليد ستيز، الحمدالله پر شده است. اما ذخائرمان براي توليد همبستگی سياسی خالي است. به همين جهت ستيز نيز بلاموضوع شده است، چرا که ستيز در عرصه سياسي، پيشاپيش مشروط به توليد همبستگي است. همبستگي کساني عليه کسان همبسته ديگر. هنگامي که توازن معقول ميان همبستگي و ستيز به هم مي خورد، باب سياست بسته مي شود. آنگاه خرد سياسي نيز رخت از ميان برمي بندد. مردم از صحنه غايب مي شوند و سياست در غياب مردم خطرناک خواهد بود. سياست در غياب مردم، کساني را بيش از حد شجاع مي کند و کساني را بيش از حد ترسو. کساني را تحريک مي کند تا علم و کتل بر زمين مانده آرمان هاي انقلابي را به کف بگيرند و شبانه به راه بيفتند با اين اميد که تا مردم خوابند، يک تنه، قله هاي پرافتخاري را فتح کند و مثل يک قهرمان تاريخي در ميان استقبال ميليوني مردم به شهر بازگردند. حال چه فرق مي کند، کساني در سمت رسمي کشور نشسته اند و يک تنه علم ستيز با تمام کفر را در دست دارند، کسانی هم در لباس اپوزيسيون کشور را ترک مي کنند تا با ميراث گهربار آزادی و دمکراسی به کشور بازگردند. کسانی بيش از حد شجاع مي شوند، کسانی هم مثل من بيش از حد ترسو. اما به عرصه سياست بنگر، مثل کوه سردي پيش چشم همه ما، لبخند مضحکه آميز مي زند. قهرمانان، دست خالي اند و خجالت زده که چگونه به شهر بازگردند. از مردم می ترسند که با چشم طعنه زن آنها را به سخره بگيرند. غافل از آنکه مردم سر در کار و بار زندگي خصوصی خود برده اند

 
http://www.mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=13044

 



 








Dieser Artikel stammt von der Webseite همبستگی شهروندان
www.hambastegi-iranian.com

Die URL für diesen Artikel lautet:
www.hambastegi-iranian.com/load.php?name=Content&pa=showpage&pid=1


Drucken Drucken

Das Impressum finden Sie auf der Webseite zum Artikel